loading...

عاشق

عاشق محمد

بازدید : 2
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 12:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

محمد جانم .

از خودم متنفرم .

ولی عاشقانه دوستت دارم.

نمی‌دونم چراشو.

علت کاراتو واقعا نمی‌فهمم درک نمی‌کنم.

بیش از حد دوستت دارم محمد من .

دوستت دارم محمد من .

دوستت دارم .

این اشکای لعنتی هم خشک نمیشه که دلم خوش باشه اشکی نمونده .

دوستت دارم .

دوستت دارم.

اگر اون دنیایی باشه برات شرط می‌زارم که یا مال من باشی یا باهات حسابمو تسویه می‌کنم .این تنها راه پیش پای توئه.

تو می‌مونی و اون دنیا و خدای من.

بازدید : 3
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 11:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جسمم هم داره تابع روحم میشه و کم کم تحلیل میره .

خوب البته طبیعیه .قد گنجشک غذا می‌خورم و بدنم هی ضعیف و ضعیف و ضعیف تر میشه و حالا هم مریض شدم وکم کم خواهم رفت اینو من مطمئنم .

گردن درد عصبی گرفتم و بدتر از اینی که هستم هم میشم .

از خدا خواستم منو زودتر ببره اما با درد می‌خواد انگار کارمو تموم کنه .

مامان مهری جون نمی‌تونم بهت پیام بدم چون نمی‌خوام تو هم مثل من که دارم عذاب می‌کشم عذاب بکشی .

اما اینجا می‌نویسم که اگر روزی رفتم این پیاما به یادگار بمونن .

تولد محمدمه مادر .

ممنونم که تو پروفایلت عکسشو گذاشتی و من تونستم بازم چهره دلنشینشو ببینم و از رو صفحه گوشیم لااقل صورت و چهره خستشو ببوسم .

با دیدنش قلبم بدجور می‌لرزه .

مادرم ممنونم ازت .

دوست داشتم یه بار از ته دل بتونم مادر صدات بزنم و مادر صدا زدنمو بشنوی .

مادر .

نشد قسمت نبود و من تموم شدم .

تو اوج عشق و علاقه تموم شدم .

مادر محمد گفت دیگه نمی‌خوامت .

من هیچ کاری از دستام بر نیومد که بغلش کنم .

مادر کوله بارمو می‌بندم تا برم کم کم این روز‌ها تنهامو و تنهایی رو ترجیح میدم .

مادر جون خیلی خسته ام خیلی ...

می‌خوام برم به یه خواب طولانی .

یه خواب ابدی

شاید لااقل اونجا خستگیم در بره .

مادر تو اینجا اینا رو نمی‌بینی که دلت خون بشه .و واسه همین خیالم راحته و بی پرده می‌نویسم.

مادر جونم من محمدو خیلی دوسش دارم .

خانواده امم همین طور و تورو هم همین طور مادر جون .

اما راستش محمدو از همه بیشتر دوسش دارم .

اما مادر محمد منو دوست نداشت .

حقم داره آخه من در طول زندگی و رابطه چهار ساله مون براش هیچ کار نکردم .

رفتارش بهم اینو می‌گه .

بیش از حد دوسش دارم مادر جونم.

بیش از حد .

کاش لااقل بعد رفتنم بیاد به آرامگاهم و از روی خاک سرد منو در آغوش بگیره .

من حتی زیر خروار‌ها خاک هم بوسه و آغوششو حس می‌کنم .

دوستش دارم مادر جونم .

خیلی دوسش دارم .

خیلی دوسش دارم مادر .

بازدید : 2
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه روزی تو یه صفحه‌‌‌ای از خوندن این که یه نفر برام نوشته تولدت مبارکهنوزم یه تار از موهاتو به دنیا نمی‌دم خوندنش حتی شادم می‌کرد الان اون شخصو ندارمش دیگه ولی فعلا و هنوز دوسش دارم .

فقط خواستم بگم تولدت مبارک.امیدوارم حالا که دغدغه امو از سرت کم کردم و گورمو گم کردم خوش باشی .

بازدید : 2
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تو بی معرفت ترین عشق دنیایی محمد .

خیلی بی معرفتی.

من از دست رفتم.

فکر می‌کنی با خراب کردن خونه ام و سوزوندن دلم و رفتنت خوشبختی نصیبمون میشه ؟

بعید می‌دونم محمد .

خیلی بی معرفتیمحمد خیلی زیاد.

اما بی معرفت دوستت دارم.

بازدید : 6
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آخرین بار بهم گفتی مگه نمی‌دونستی ممکنه نشه؟

محمد من انقدر رو قولا و تعهداتت حساب کرده بودم که فکر نمی‌کردم نشه چه برسه به این که یه روز برگردی بهم بگی بیخود داری تلاش می‌کنی دیگه نمی‌خوامت.

نمی‌دونم اینی که تو دم از دوست داشتن می‌زدی اسمش دوست داشتن نبود .انقدر دارو مسکن خوردم که فقط بخوابمو بهت فکر نکن و بهت پیام ندم گنگ و گیجم من .

من اشتباه کردم رو قولات حساب کردم آخه تو بلد نبودی پاش بمونی .

بهم گفته بودی فقط مرگ مارو از هم جدا می‌کنه .اما تو خودت باعث جداییم شدی .

الانم انقدر داروی مسکن خوردم تمام تنم کرخته و بی حالم .آخر من می‌میرم تو وجدانت آروم میگیره و راحت میشی .

قشنگ حس می‌کنم زندگیم تموم شده و آماده مرگم .

وصیت کردم که چی بشه و کدوم عکسمو سر قبرم بزارن حتی .

زدم به سیم آخر .

زندگیمو ازم گرفتی با رفتنت .

اما من هنوزم عاشقانه دوستت دارم.

فقط یه زن می‌تونه شدیدا عاشق کسی باشه و ولش کنه چون دیگه خودش نمی‌خواد .

تو اوج عشقم بهت .وقتی مسخره ام کردی حالم گرفت .وقتی فیلم التماس کردن و گردن کشیدنم پیشتو دیدی حالم خراب شد و دیدی و بهم گفتی زدی بالا و من فکر کردم هنوز دوستم داری و با خوشحالی پرسیدم مگه نگفتی دیگه دوستم نداری؟

پس چرا زدی بالا؟

گفتی چون چند وقته ارضا نشدی .

خیلی حالم خراب شد که من اون موقع هم برات ابزار جنسی بودم و من به چی فکر می‌کردم و به بودنت تا ابد مطمئن بودم می‌گفتی زهرا ما تا ابد مال همیم فقط باید سندمون به نام هم بخوره .

خیلی حالم بد شد از این که تو این مدت من عاشقت بودم و برا تو فقط یه ابزار جنسی بودم .لابد با خودت میگی من اینا رو تلقین می‌کنم اما نه رفتارت و کارات اینو بهم میگه یه روز که حرف از گوشی می‌زدیم بهم گفتی خیلی بیشتر دلم می‌خواد برات خرج کنم اما شرایطش نیست حالا منو رها کردی فقط به خاطر این که پول نداری خونه بگیری و حتی حوصله صبر کردنم نداری .بهم میگی ارزش ندارم برام صبر کنی .

بهتر از منو پیدا کردی حتما مطمئنم وقتی باهام این طور برخورد کردی مطمئنم با کسی دیگه هستی و منو سوزوندی برا موقعیت بهترت .این انصاف نبود که سختیات با من باشه و وقتی به راحتی رسیدی منو بندازی دور .من همونی بودم که یه روز براش جون می‌دادی و تنها همدمت بود الان که سرکار رفتی و دیگه تو جامعه خیلیا هستن من برات بی ارزشم .

می‌تونی چرا گفتم اشتباه کردم تک پر بودم باهات؟

چون دیدم آخرش بی ارزش شدم و رهام کردی و رفتی پی زندگیت و جالبیش اینه زندگی منم با خودت بردی نفسمو بردی .

و جالب ترش اینه که این همه التماست کردمو و خودمو تحقیر کردم که بگم واقعا عاشقتم تو آخرش مسخره ام کردی و به خاطر این که این کارو کردم بهم گفتی تو عزت نفس نداری؟

این همه بهت گفتم عاشقتم اما تو آخرش بهم گفتی هر چی فکر می‌کنم می‌بینم نمیشه چون نمی‌تونم خونه بگیرم .

نامردی کردی .

منم از این دنیا می‌رم و نمی‌بینم که چجوری جواب اشکامو می‌دی اما حسابمون باشه اون دنیا ...

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 17
  • بازدید کننده امروز : 17
  • باردید دیروز : 65
  • بازدید کننده دیروز : 66
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 85
  • بازدید ماه : 84
  • بازدید سال : 85
  • بازدید کلی : 86
  • کدهای اختصاصی