loading...

عاشق

عاشق محمد

بازدید : 3
سه شنبه 25 فروردين 1404 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشق

محمد من با دیدن عکست روی صفحه گوشی مامان مهری جان تازه‌‌‌ای گرفتم.

اما اون جمله ات که داری وارد رابطه میشی ....

خدایا کمکم کن.

خدایا به دادم برس.من واقعا نمی‌دونم چه غلطی باید بکنم.

محمد اومدم قم و از دور نگاهت کردم نیومدم جلو چون ترسیدم بازم باهام دعوا کنی و تندی کنی بهم .

از دور تماشات کردم تو یه ماشین نشستمو اشک ریختم.

فقط .

محمد جانم خیلی دوستت دارم.

با یه کاروان اومدم حرم زیارت بی بی .

بدون این که کسی بفهمه یه ماشین گرفتم و اومدم به آدرست انقدر منتظر موندم تا بیای رد شی و ببینمت .

حالم بدون تو خیلی بده

خیلی دوستت دارم.

تازه برگشتم محمد جانم.

محمد جانم .

بیش از حد دوستت دارم.

خدایااااا چیکار کنم.

دو سه بار درب ماشینو باز کردم بیام جلوت به پات بیوفتم زانو بزنم منو ول نکنی .

ولی دوباره درب ماشینو بستم .

جوری اشک از چشام میومد راننده گفت خانوم می‌خوای برم صداش کنم؟

گفتم نه.

گفت عاشقشی؟

گفتم آره.

گفت می‌دونه؟

گفتم آره.

گفت پس چرا جلو نمیری؟

گفتم چون اون دیگه دوستم نداره .

و شروع کردم بی صدا گریه کردن.

بعدشم که رفتی خونه یه کم موندم پیاده شدم یواشکی با چادر صورتمو گرفتم بو کردم خیابونو عین دیوونه‌ها که شاید بوی عطرت تو کوچه وخیابون باشه .

بوت میومد.

برگشتم تو ماشین و هق هق گریه می‌کردم .

هیچ جا رو نمیشناختم .

رانندهه گفت خانوم می‌خوای برم التماسش کنم که بهت نگاه کنه؟

تو قیافه قشنگی داری‌ها.

گفتم نه نمی‌خواممم.می‌خوام که به حال خودم باشم.

کرایه رو دادم و ازش خواستم منو به حرم برم گردونه .

ای خدااااااااا.

خدا جونم خیلی دوسش دارم.

crying

بازدید : 33
چهارشنبه 16 بهمن 1403 زمان : 14:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشق

این چهار سال خواب بود.

من تو چهار سال گذشته با همه سختیا خوشبخت ترین زن دنیا بودم .عشقم منو تو آسمونا برد یه دفتر دستامو ول کرد و خوردم زمین .

حالم خراب شد و اون رفت حالام من دارم می‌رم از این دنیا .

خدا جون میگن اون دنیا حوری زیاده میشه لااقل یکیشونو بهم بدی؟

یکی عین محمد خودم .

اخلاقاش رفتاراش قیافه اش همه اش عین محمدم باشه به جز یه چیز اونم بی وایی و بی مسئولیتیشه این دو تا از ویژگی‌هاشو نمی‌خوام بقیه چیزاش عین محمد من باشه خدا جونم.

لااقل اونور یه حوری عین محمدم درست کن و برام کنار بزار که بتونم خلا محمدمو باهاش پر کنم .

تو ذهنشم تمام خاطرات منو محمدمو بزار که عین محمد من باشه.

خدا جونم شاید برا این حرفم تنبیهم کنی اما من اونو خیلی بیشتر از تو دوسش دارم.

اشتباهمم همین بوده اگه تو رو بیشتر دوست داشتم الان راضی به رفتن از این دنیا و تسلیم شدن در برابر مرگ و رفتن نمی‌شدم.

با رفتنم داغ رو دل خیلیا می‌مونه .

اونی که رفت رفته براشم مهم نیست که جونمو گرفته .

اونایی که هستنم خودم تا رفتنم آماده می‌کنم و سعی به آروم کردنشون می‌کنم.

زندگی منم این طور و اینجور و اینجا تموم شد.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 203
  • بازدید کننده امروز : 201
  • باردید دیروز : 18
  • بازدید کننده دیروز : 19
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 252
  • بازدید ماه : 262
  • بازدید سال : 1868
  • بازدید کلی : 1869
  • کدهای اختصاصی