loading...

عاشق

عاشق محمد

بازدید : 1
چهارشنبه 16 بهمن 1403 زمان : 14:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشق

این چهار سال خواب بود.

من تو چهار سال گذشته با همه سختیا خوشبخت ترین زن دنیا بودم .عشقم منو تو آسمونا برد یه دفتر دستامو ول کرد و خوردم زمین .

حالم خراب شد و اون رفت حالام من دارم می‌رم از این دنیا .

خدا جون میگن اون دنیا حوری زیاده میشه لااقل یکیشونو بهم بدی؟

یکی عین محمد خودم .

اخلاقاش رفتاراش قیافه اش همه اش عین محمدم باشه به جز یه چیز اونم بی وایی و بی مسئولیتیشه این دو تا از ویژگی‌هاشو نمی‌خوام بقیه چیزاش عین محمد من باشه خدا جونم.

لااقل اونور یه حوری عین محمدم درست کن و برام کنار بزار که بتونم خلا محمدمو باهاش پر کنم .

تو ذهنشم تمام خاطرات منو محمدمو بزار که عین محمد من باشه.

خدا جونم شاید برا این حرفم تنبیهم کنی اما من اونو خیلی بیشتر از تو دوسش دارم.

اشتباهمم همین بوده اگه تو رو بیشتر دوست داشتم الان راضی به رفتن از این دنیا و تسلیم شدن در برابر مرگ و رفتن نمی‌شدم.

با رفتنم داغ رو دل خیلیا می‌مونه .

اونی که رفت رفته براشم مهم نیست که جونمو گرفته .

اونایی که هستنم خودم تا رفتنم آماده می‌کنم و سعی به آروم کردنشون می‌کنم.

زندگی منم این طور و اینجور و اینجا تموم شد.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 145
  • بازدید کلی : 146
  • کدهای اختصاصی