loading...

عاشق

عاشق محمد

بازدید : 1
چهارشنبه 16 بهمن 1403 زمان : 11:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشق

لازم نکرده وقتی منو نمی‌خوای برام چت جی پی تی پیام بزاری .

من حوصله چت جی پی تی رو ندارم.

خودم می‌دونم چرا دوستت دارم .

تو یهو خودتو زدی به اون راه و مسیرتو جدا کردی و دیگه من از نظر تو بهت ربطی ندارم .

خودم می‌دونم چرا دلم برات تنگ میشه .

البته برا این آدم جدید دلتنگ نمی‌شم برا محمد من که میشناختمش دلش نمیومد خار تو انگشتم بره و برا گلش خاری بود که اگر دست کسی می‌خورد بهش می‌رفت تو دستشون.

من دلم برای شوهر خودم تنگ شده .

اونی که من تنها ملکه قلبش بودم و یه روز می‌گفت غلط بکنم دیگه دوست نداشته باشم .

محمد من مرده و داره منو با خودش به قبر می‌کشونه چند روز دیگه یا نمی‌دونم شاید چند ماه دیگه این سختی‌ها تموم بشنو به خواب ابدی برم.

هیچ کی هیچ چی نمی‌دونه .

دیشب خواب دیدم محمد من اومده پیشم و بهم میگه تو هنوز دوستم داری؟

بهش گفتم دیگه چه فرقی می‌کنه برای تو ؟دوستت هم داشته باشم خوشت میاد عذابم بدی؟

وقتی جوابشو می‌دونی چرا می‌پرسی؟

پا شدم از حرص و عصبانیت بزنم تو گوشش محکم بغلم کرد .

صورتمو بوسید و گفت ببخشید.

گفتم من بار‌ها گفتم نمی‌بخشم بازم می‌گم تا عمر دارم نمی‌بخشمت .سرمو بلند کردمو و تو چشاش نگاه کردم همون شراره‌ها رو می‌دیدم که قبلا می‌دیمش .

به زیبایی همون روزها بود .

محکم تو بغلم فشارش دادم و صورتشو هی بوسیدم .

انگار از بوسیدنش سیر نمی‌شدم .

یهو دستاشو گذاشت رو دو طرف صورتم و سرمو به خودش نزدیک کرد و محکم لبمو بوسید.

داشت لبامو می‌بوسید که انگار تو بغلم یهو محو شد و انگار یه بمب کوچولو ترکید و شراره‌های آتیش همه طرف بود .

محمد من محم شد و تو بغلم خالی بود .

اون مرده بود و من فقط تو خیالم با خاطرات محمدم زندگی می‌کردم .هنوزم دارم با خاطراتش زندگی می‌کنم .

قرار بود حتی اون دنیا هم با هم بریم اما اون رفیق نیمه راه زندگی من بود و رفت .

محمد من کسی که جونشو برام می‌داد و بهم می‌گفت تو رو بیشتر از خودم دوست دارم مرده .این آدم جدید که خودشو به من ترجیح داد محمد من نیست .

اونی که رفت شاید خوشبختی رو با کسی دیگه جای دیگه تجربه کنه و بعید می‌دونم چون شانس یه بار در خونه آدمو می‌زنه و خوشبختی و عشق حقیقی یه بار به آدم رو می‌کنه .

محمد من دوستت دارم.

اگه چند قدم با کفشای من راه می‌رفتی تو هم می‌دونستی چرا انقدر دوستت دارم.

تو از وقتی خودتو به من ترجیح دادی از پیشم رفتی .

محمد من اشتباه نشه من محمد خودمو دوست دارم.

همونی که بار اول وقتی کنارش رو تخت دراز کشیدمو اشکام جاری شد بهم گفت عشقممم.منم محمدتت چرا گریه می‌کنی ؟ آروم باش .من ، محمدت پیشتم.

محمد من خیلی دوستت دارم.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 141
  • بازدید سال : 142
  • بازدید کلی : 143
  • کدهای اختصاصی