loading...

عاشق

خودم باورم نمیشد انقدر عاشقت باشم عمرم . باورم نمی‌شد . زندگیم با رفتنت داغون شه .تازه فهمیدم حسی که به تو دارم به هیچ بشری نداشتم .به جرئت می‌تونم بگم حسی که ن...

بازدید : 29
چهارشنبه 23 بهمن 1403 زمان : 17:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشق

خودم باورم نمیشد انقدر عاشقت باشم عمرم .

باورم نمی‌شد .

زندگیم با رفتنت داغون شه .تازه فهمیدم حسی که به تو دارم به هیچ بشری نداشتم .به جرئت می‌تونم بگم حسی که نسبت به عشقم دارم به هیچ بشری نداشتم .

قبلا می‌گفتن که یکی عاشق یه نفره و مرد باورش سخت بود و عجیب چه می‌دونستم عشقی که قراره بهت داشته باشم و بهت داشتم انقدر عمیق باشه که وقتی امید داشتنو از دست دادم متوجه بشم چند ماه دیگه قراره برم .

منی که مریض می‌شدم و یا سرما می‌خوردم محال بود سر کارم نیام از پنجشنبه سرکارم حاضر نشدم 5 روز کامل استراحت کردم و امروز تقریبا ساعت 10 اومدم .

من از ترحم خوشم نمیاد دنبال ترحم هم نیستم ولی تنها راهی که می‌تونم خودمو خالی کنم همینه .هیچ راهی ندارم تو کاغذ می‌نویسم بقیه می‌بینن بنابراین تنها راهم اینجاست .

اگر چه برا عشقمم یادگاری می‌مونه تا بدونه که دفعه بعدی پای حسی که تو قلب دیگران می‌زاره و حسی که به هر شخصی ابراز می‌کنه بمونه و مسئولیت هر کارش رو برعهده بگیره و آی پدر و مادرت و همه چیو بهانه نکنه و یهو داغ به دل کسی با کارش نذاره .

من محمد خودم محمد خودم اونی که عشق بود رو خیلی دوسش دارم.

یادگار از کسی که قلبش برا عشقش می‌تپید.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 6
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 106
  • بازدید ماه : 106
  • بازدید سال : 1218
  • بازدید کلی : 1219
  • کدهای اختصاصی