خداجونم سلام.
امروز من امدم روز شمار زندگیمو با تو بزنم و برم به کارام برسم.
خدا جونمخیلی دوستت دارم.
خدای مهربونم بهم نشون بده بزرگیتو .
میخوام دوباره قدماتو تو زندگیم حس کنم.
خداجونم سلام.
امروز من امدم روز شمار زندگیمو با تو بزنم و برم به کارام برسم.
خدا جونمخیلی دوستت دارم.
خدای مهربونم بهم نشون بده بزرگیتو .
میخوام دوباره قدماتو تو زندگیم حس کنم.
محمد زندگی من .
آدم قدیم تو قلبم.
همدم تنهاییم.
مهربون ترینم.
همراه زندگیم.
من با خاطرات عشقم با اونی که تو قلبم هست دارم زندگ میکنم.
محمد خودممحمد من دوستت دارم.
کاش میشد یه روز مینوشتم ظلم کردی و رفتی و دیگه دوستت ندارم اما بعید میدونم دیگه اون روزا رو ببینم.
خودم باورم نمیشد انقدر عاشقت باشم عمرم .
باورم نمیشد .
زندگیم با رفتنت داغون شه .تازه فهمیدم حسی که به تو دارم به هیچ بشری نداشتم .به جرئت میتونم بگم حسی که نسبت به عشقم دارم به هیچ بشری نداشتم .
قبلا میگفتن که یکی عاشق یه نفره و مرد باورش سخت بود و عجیب چه میدونستم عشقی که قراره بهت داشته باشم و بهت داشتم انقدر عمیق باشه که وقتی امید داشتنو از دست دادم متوجه بشم چند ماه دیگه قراره برم .
منی که مریض میشدم و یا سرما میخوردم محال بود سر کارم نیام از پنجشنبه سرکارم حاضر نشدم 5 روز کامل استراحت کردم و امروز تقریبا ساعت 10 اومدم .
من از ترحم خوشم نمیاد دنبال ترحم هم نیستم ولی تنها راهی که میتونم خودمو خالی کنم همینه .هیچ راهی ندارم تو کاغذ مینویسم بقیه میبینن بنابراین تنها راهم اینجاست .
اگر چه برا عشقمم یادگاری میمونه تا بدونه که دفعه بعدی پای حسی که تو قلب دیگران میزاره و حسی که به هر شخصی ابراز میکنه بمونه و مسئولیت هر کارش رو برعهده بگیره و آی پدر و مادرت و همه چیو بهانه نکنه و یهو داغ به دل کسی با کارش نذاره .
من محمد خودم محمد خودم اونی که عشق بود رو خیلی دوسش دارم.
یادگار از کسی که قلبش برا عشقش میتپید.
محمدم .
زیبایی زندگیم .
عشق زیبای من.
بعد از رفتنت خیلی عذاب دارم میکشم.
درد جسمیو روحی رو دارم با هم تجربه اش میکنم عشقم.
الهی بمیرم که نیستی که بهم بگی جاان دورت بگردم بیا بغلم بیا ببوسمت بیا تنتو نوازش کنم و ماساژش بدم .
تو مردی محمد من توی دنیای من تو مردی .
رفتی و تنهام گذاشتی .
سایه بان زندیم یه روز بهم گفتی که چون قدم بلندتره اگه با هم بریم کنار دریا من دستامو برات سایه بان میکنم تا آفتاب تو رو نسوزونه .عزیزترینم .
همه دار و ندارم .
عشق زیبای من وقتی رفتی نه تنها آفتاب باد و بوران و طوفان زندگی دست به یکی کردن منو از بین ببرنم.
ولی چیزی نمونده دارم میام تو دنیای تو .
دارم سفر میکنم به جایی که رنگین کمونش خیلی قشنگه دارم از این دنیای پوچ میرم .
دوستت دارم همه زندی من.
این چهار سال خواب بود.
من تو چهار سال گذشته با همه سختیا خوشبخت ترین زن دنیا بودم .عشقم منو تو آسمونا برد یه دفتر دستامو ول کرد و خوردم زمین .
حالم خراب شد و اون رفت حالام من دارم میرم از این دنیا .
خدا جون میگن اون دنیا حوری زیاده میشه لااقل یکیشونو بهم بدی؟
یکی عین محمد خودم .
اخلاقاش رفتاراش قیافه اش همه اش عین محمدم باشه به جز یه چیز اونم بی وایی و بی مسئولیتیشه این دو تا از ویژگیهاشو نمیخوام بقیه چیزاش عین محمد من باشه خدا جونم.
لااقل اونور یه حوری عین محمدم درست کن و برام کنار بزار که بتونم خلا محمدمو باهاش پر کنم .
تو ذهنشم تمام خاطرات منو محمدمو بزار که عین محمد من باشه.
خدا جونم شاید برا این حرفم تنبیهم کنی اما من اونو خیلی بیشتر از تو دوسش دارم.
اشتباهمم همین بوده اگه تو رو بیشتر دوست داشتم الان راضی به رفتن از این دنیا و تسلیم شدن در برابر مرگ و رفتن نمیشدم.
با رفتنم داغ رو دل خیلیا میمونه .
اونی که رفت رفته براشم مهم نیست که جونمو گرفته .
اونایی که هستنم خودم تا رفتنم آماده میکنم و سعی به آروم کردنشون میکنم.
زندگی منم این طور و اینجور و اینجا تموم شد.
خوبه که داری خواسته امو تحقق میبخشی .
من ازت سه تا چیز خواسته بودم یا داشتن عشقمو یا برگردوندنش بهمو یا رفتنم از این دنیا .
خوبه که لااقل داری سومیرو بهم میدی و شاکرم که به زودی قراره این درد و رنج تموم شه .
خدای مهربونم چرا به دوست داشتن عشقم حسودیت شد؟
هنوزم بیش از هر چیزی تو دنیا دوسش دارم .
بازم حسودیت میشه؟
میخوای منو ببری پیش خودت که فقط مال تو باشم؟
خدای مهربونم .
حالا که میدونم باید از اینجا برم و بیام پیش خودت یه معجزه ازت میخوام .
نه این که حالم خوب بشه و بمونم نهها .من این دنیا رو دوسش ندارم عشقم مرده و میخوام بیام زودتر .
نمیخوام حالم خوب بشه .
اگه اینا رو مینویسم برا اینه که یه کم سبک تر بشم.
دلم برا عشق خودم تموم زندگیم تنگ شده .
ازت یه معجزه میخوام نه نه دو تا معجزه .
میخوام اولیش زیارتی که خیلی دلم میخواست رو بهم بدیش قبل از رفتنم.
میشه زیاده خواه بشم و هم امام رضا رو بخوام هم کربلا رو بخوام هم خواهر امام رضا رو؟
میشه قبل از بردنم یه بار دیگه عشق خودمو ببینم از نزدیک؟
اون منو نبینهها من ببینمش .
البته بعد از رفتنم باشه اوکیه اینجوری اون منو نمیبینه و من وقتی یه روح باشم میتونم برم جلو و ناز و نوازشش کنم و صورتشو ببوسم بدون این که خودش بفهمه .
این روزها نمیدونم چند روز دیگه ولی سعی میکنم بیشتر به خانواده ام عشق بدم که بعد از رفتنم اذیت نشن .
این روزهای آخر سعی میکنم به جای گریه همش بخندم تا خندم براشون به یادگار بمونه به جای گریههام .
این روزها اینای نویسم تا هر کس این نوشتهها رو میبینه و حتی وقتی من پر کشیده بودم و پیشت بودم بدونه من عاشق یه آدم بودم که لنگه نداشت و زمونه تغییرش داد و ازم گرفتش .
عشق خیلی قشنگه به شرط این که دو طرفه باشه و معشوقت تو رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه .
عشق خیلی قشنگه ولی اگر این قشنگی رو تجربه نکنین خیلی بهتره چون که اگر تجربه اش کنین دل کندن ازش ممکن نیست .(حتی نمیگم سخته میگم ممکن نیست .) شاید بعضیها خودشونو به خواب بزنن و بگن ممکنه ولی واقعیت اینه که ممکن نیست هرگز .
خدا جونم بالاخره دارم میام کنارت پر میکشم تو آسمونا که همسوی تو پرواز کنم .پر پرواز بلندی بهم بده که بتونم بعد از اومدن کنارت تا اوج پر بکشم.
خدا جون دارم میام.
ولی واقعیت اینه هنزم اونو بیشتر از تو دوسش دارم.
لازم نکرده وقتی منو نمیخوای برام چت جی پی تی پیام بزاری .
من حوصله چت جی پی تی رو ندارم.
خودم میدونم چرا دوستت دارم .
تو یهو خودتو زدی به اون راه و مسیرتو جدا کردی و دیگه من از نظر تو بهت ربطی ندارم .
خودم میدونم چرا دلم برات تنگ میشه .
البته برا این آدم جدید دلتنگ نمیشم برا محمد من که میشناختمش دلش نمیومد خار تو انگشتم بره و برا گلش خاری بود که اگر دست کسی میخورد بهش میرفت تو دستشون.
من دلم برای شوهر خودم تنگ شده .
اونی که من تنها ملکه قلبش بودم و یه روز میگفت غلط بکنم دیگه دوست نداشته باشم .
محمد من مرده و داره منو با خودش به قبر میکشونه چند روز دیگه یا نمیدونم شاید چند ماه دیگه این سختیها تموم بشنو به خواب ابدی برم.
هیچ کی هیچ چی نمیدونه .
دیشب خواب دیدم محمد من اومده پیشم و بهم میگه تو هنوز دوستم داری؟
بهش گفتم دیگه چه فرقی میکنه برای تو ؟دوستت هم داشته باشم خوشت میاد عذابم بدی؟
وقتی جوابشو میدونی چرا میپرسی؟
پا شدم از حرص و عصبانیت بزنم تو گوشش محکم بغلم کرد .
صورتمو بوسید و گفت ببخشید.
گفتم من بارها گفتم نمیبخشم بازم میگم تا عمر دارم نمیبخشمت .سرمو بلند کردمو و تو چشاش نگاه کردم همون شرارهها رو میدیدم که قبلا میدیمش .
به زیبایی همون روزها بود .
محکم تو بغلم فشارش دادم و صورتشو هی بوسیدم .
انگار از بوسیدنش سیر نمیشدم .
یهو دستاشو گذاشت رو دو طرف صورتم و سرمو به خودش نزدیک کرد و محکم لبمو بوسید.
داشت لبامو میبوسید که انگار تو بغلم یهو محو شد و انگار یه بمب کوچولو ترکید و شرارههای آتیش همه طرف بود .
محمد من محم شد و تو بغلم خالی بود .
اون مرده بود و من فقط تو خیالم با خاطرات محمدم زندگی میکردم .هنوزم دارم با خاطراتش زندگی میکنم .
قرار بود حتی اون دنیا هم با هم بریم اما اون رفیق نیمه راه زندگی من بود و رفت .
محمد من کسی که جونشو برام میداد و بهم میگفت تو رو بیشتر از خودم دوست دارم مرده .این آدم جدید که خودشو به من ترجیح داد محمد من نیست .
اونی که رفت شاید خوشبختی رو با کسی دیگه جای دیگه تجربه کنه و بعید میدونم چون شانس یه بار در خونه آدمو میزنه و خوشبختی و عشق حقیقی یه بار به آدم رو میکنه .
محمد من دوستت دارم.
اگه چند قدم با کفشای من راه میرفتی تو هم میدونستی چرا انقدر دوستت دارم.
تو از وقتی خودتو به من ترجیح دادی از پیشم رفتی .
محمد من اشتباه نشه من محمد خودمو دوست دارم.
همونی که بار اول وقتی کنارش رو تخت دراز کشیدمو اشکام جاری شد بهم گفت عشقممم.منم محمدتت چرا گریه میکنی ؟ آروم باش .من ، محمدت پیشتم.
محمد من خیلی دوستت دارم.
خیلی عاشقشم.
خیلی دوسش دارم.
طاقت ندارم یه خار بره دستش .
بیش از اندازه دوسش دارم .
خیلی باهاش این چند وقت دعوا کردم اما خدا جون تو که میدونی تاب ندارم ناراحتیشو ببینم.
حتی الان مطمئنم زنگ بزنه بگه به مشکل برخورده از ته قلبم کمکش میکنم اون دوستم نداره و نمیخوادم اما من که از ته قلبم عاشقشم.
خدا جون مراقبش باش چیزیش نشه یه وقت .نذاشت من مراقبش باشم.
تو ازش مراقبت کن .
خیلی دوسش دارم .
خیلی زیاد.
محمد جانم .
از خودم متنفرم .
ولی عاشقانه دوستت دارم.
نمیدونم چراشو.
علت کاراتو واقعا نمیفهمم درک نمیکنم.
بیش از حد دوستت دارم محمد من .
دوستت دارم محمد من .
دوستت دارم .
این اشکای لعنتی هم خشک نمیشه که دلم خوش باشه اشکی نمونده .
دوستت دارم .
دوستت دارم.
اگر اون دنیایی باشه برات شرط میزارم که یا مال من باشی یا باهات حسابمو تسویه میکنم .این تنها راه پیش پای توئه.
تو میمونی و اون دنیا و خدای من.
جسمم هم داره تابع روحم میشه و کم کم تحلیل میره .
خوب البته طبیعیه .قد گنجشک غذا میخورم و بدنم هی ضعیف و ضعیف و ضعیف تر میشه و حالا هم مریض شدم وکم کم خواهم رفت اینو من مطمئنم .
گردن درد عصبی گرفتم و بدتر از اینی که هستم هم میشم .
از خدا خواستم منو زودتر ببره اما با درد میخواد انگار کارمو تموم کنه .
مامان مهری جون نمیتونم بهت پیام بدم چون نمیخوام تو هم مثل من که دارم عذاب میکشم عذاب بکشی .
اما اینجا مینویسم که اگر روزی رفتم این پیاما به یادگار بمونن .
تولد محمدمه مادر .
ممنونم که تو پروفایلت عکسشو گذاشتی و من تونستم بازم چهره دلنشینشو ببینم و از رو صفحه گوشیم لااقل صورت و چهره خستشو ببوسم .
با دیدنش قلبم بدجور میلرزه .
مادرم ممنونم ازت .
دوست داشتم یه بار از ته دل بتونم مادر صدات بزنم و مادر صدا زدنمو بشنوی .
مادر .
نشد قسمت نبود و من تموم شدم .
تو اوج عشق و علاقه تموم شدم .
مادر محمد گفت دیگه نمیخوامت .
من هیچ کاری از دستام بر نیومد که بغلش کنم .
مادر کوله بارمو میبندم تا برم کم کم این روزها تنهامو و تنهایی رو ترجیح میدم .
مادر جون خیلی خسته ام خیلی ...
میخوام برم به یه خواب طولانی .
یه خواب ابدی
شاید لااقل اونجا خستگیم در بره .
مادر تو اینجا اینا رو نمیبینی که دلت خون بشه .و واسه همین خیالم راحته و بی پرده مینویسم.
مادر جونم من محمدو خیلی دوسش دارم .
خانواده امم همین طور و تورو هم همین طور مادر جون .
اما راستش محمدو از همه بیشتر دوسش دارم .
اما مادر محمد منو دوست نداشت .
حقم داره آخه من در طول زندگی و رابطه چهار ساله مون براش هیچ کار نکردم .
رفتارش بهم اینو میگه .
بیش از حد دوسش دارم مادر جونم.
بیش از حد .
کاش لااقل بعد رفتنم بیاد به آرامگاهم و از روی خاک سرد منو در آغوش بگیره .
من حتی زیر خروارها خاک هم بوسه و آغوششو حس میکنم .
دوستش دارم مادر جونم .
خیلی دوسش دارم .
خیلی دوسش دارم مادر .
تعداد صفحات : -1